دو سال از رفتن مامان میگذرد و من همچنان شبها خوابش را میبینم. چهار یا پنج بار در ماه. امشب بدتر از همیشه بود. ساعت دو شب از خواب پریدم. بدترین خواب بعد از مدتها. وقتی که بیدار شدم خودم را تنهاترین موجود دنیا حس کردم. تنها در آپارتمانم و تنها در شهری که در آن زندگی میکنم.
برچسب : نویسنده : gourila بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت: 22:49